فقط به خاطر تنها عشقم
اشعار عاشقانه و عکسهای زیبا
رهايم کن برو اي عشق از جانم چه مي خواهي به سوهان غمت روح مرا پيوسته مي کاهي مگر جز مهرباني ازتو و چشمت چه مي خواهم تو خود از هر کسي بهتر از احساس من آگاهي نيازي نيست تا پنهان کني از من نگاهت را گواهي مي دهد قلبم مرا ديگر نمي خواهي غزلهايم زماني روي لبهاي تو جاري بود ولي امروز در چشمت نمي ارزم پر کاهي دلم خوش بود گهگاهي برايت شعر مي خواندم تو هم سر مي زدي آن روزها از کوچه مان گاهي برو هر جا که مي خواهي بروآسوده باش مواظب باش مثل من نيفتي در چينن چاهي از اين جا مي روم تنها مرا ديگر نخواهي ديد نخواهم برد در اين راه با خود هيچ همراهي
نظرات شما عزیزان:
Power By:
LoxBlog.Com |